Friday, June 16, 2017

Iran's Hypothetical and Actual Real GDP Trends

Iran's Hypothetical and Actual Real GDP Trends



Above is a graph that explains many of the questions about what has been happening in Iran.
If you set the year before the revolution 100, if the economy grew at 5% per year, it would have by now been 6.08 times larger. If the rate of growth was 4% per year, it would have by now been 4.27 times larger.  In reality, however, it is now 2.25 times larger.  Given the population has grown more than 3 times what it was, the economic welfare of the people has declined considerably.  Of course, given the income distribution, most of the hardship befell on the lower classes.  It also shows why Ahmadinejad resorted to subsidies to ameliorate the hardship at the time.  But one can also see the downward trend of income before Rouhani's Presidency as well and perhaps why they wanted to do the deal. Data are from the Bank Markazi Iran and various publications of the IMF.



نمودار اقتصاد ایران بعد از انقلاب این نمودار تاریخ اقتصاد کلان را در بعد از انقلاب نشان میدهد. اگر اقتصاد ایران بطور متوسط 5% رشد داشت تولید ملی 6.08 برابر انچه بود میشد و اگر 4% رشید متوسط میداشت 4.24 برابر مییشد در حالی که در حاضر چیزی باندازه 2.25 برابر شده است. توجه بفرمائید که جمعیت ایران بیش از 3 برابر شده است و در نتیجه رفاه مردم کمتر و کمتر شده است. با توجه به توزیع درآمدها بیشتر مشکلات را مردم طبقه پائین متحمل شده اند. در حال حاضر درآمد سرانه ایران حدود 93-94 در صد قبل از انقلاب شده است. دراین نمودار میتوان دید که چرا احمدی نژاد به یارانه دادن رو کرد و حتی بهد از یارانه دادنها اقتصاد ایران  قبل از انتخاب روحانی مسیر قهقرائی گرفت و احتمالا چرا ایران مایل بود که معامله هسته ای را انجام دهد. آمارها ار بانک مرکزی ایران و نشریات مختلف بانک جهانی هستند

Tuesday, September 15, 2015

کدام راه برای توسعه ایران درست است؟



 

ورود و خروج ديپلمات‌ها و سرمايه‌گذاران خارجي به ايران مي‌تواند اميدبخش باشد ولي بايد به راه‌هايي كه منافع ملي ايران را در درازمدت تامين كنند هدايت شوند. مهم‌ترين نكته‌اي كه بايد توجه كرد اين است كه مشغله و دلهره اين سرمايه‌گذاران رضاي بشرو انسانيت نيست و فقط مواظبند كه جيب آنها چگونه پر مي‌شود. حفظ منافع درازمدت ايران به‌عهده خانم‌ها و آقايان دست‌اندر‌كار است.
 
از سخنان اخير آقاي لاريجاني در نيويورك چنين به‌نظر مي‌رسد كه داستان توسعه اقتصادي ايران در محور اقتصاد نفتي مي‌چرخد و در حول همين محور خواهد ماند كه حداقل براي امثال من كه معتقد به اقتصاد غيرنفتي هستند مايه نااميدي است. من معتقدم كشورهايي كه اقتصاد خود را بر مبناي فروش كالاهاي اوليه مانند نفت، گاز، مس، زغال سنگ و غيره قرار مي‌دهند همان‌طوري كه اين روزها در بازار نفت مشاهده مي‌كنيم محكوم به شكست و نوسانات عمدي سياسي هستند و در درازمدت موفق نخواهند شد كه براي شهروندان خود آينده بهتري به وجود بياورند.
 
درگذشته كشورهاي در حال توسعه فكر مي‌كردند كه مي‌توانند يك شبه ره صد ساله بپيمايند و در نتيجه با هدر دادن سرمايه‌هاي كم خود بناهاي بزرگ بر پا مي‌كردند و به دنيا نشان مي‌دادند ولي توجه نداشتند كه زيربناها خالي است و در نتيجه ممالك آنها از قعر فقر بيرون نيامده و لزوما به تئوري ديگر و هدر دادن مقداري ديگر سرمايه‌هاي ملي مي‌شتافتند. ايران نيز كم وبيش از اين اصل مستثني نبوده هر چند موفقيت‌هاي چشمگيري اينجا و آنجا داشته است. بايد سوال كرد كه چرا موفقيت‌هاي ايران اينجا و آنجا بوده و منسجم و فرا گير نشدند و كشور را به جايي كه حق مملكتي با قدمت، فرهنگ، و ثروتي مانند ايران است اوج نداده‌اند؟ براي اين كار بايد ديد كه آيا ما خواسته‌ايم كه راه رفتن كبك را فرا‌گيريم و راه رفتن خودمان را فراموش كرده‌ايم يا مساله چيز ديگري است.
براي اين كار مي‌توان به دو كشور آسياي جنوب شرقي نگاه كرد. درآمد ملي كشور كوچك سنگاپور در سال ١٩٦٠ تقريبا ٦/٧ بيليون دلار بود و امروزه بيش از ٦/٣٨٠ بيليون دلار است كه تقريبا ٥٠ برابر شده است. كشور كره جنوبي از طرف ديگر در سال ١٩٥٣ درآمد ملي‌اش ١٩٠٥٤ بيليون وان بود كه در سال ٢٠١٤ به ١٤٢٦٥٤٠ بيليون وان رسيد يعني ٧٥ برابر شده است. حال بايد ديد كه آنها هر يك چگونه به اين موقعيت برجسته در جهان رسيده‌اند؟
 
هر دو كشورسال‌هاي سال زبانزد عام و خاص و سازمان‌هاي حقوق بشري به عنوان ناقض حقوق شهروندان خود بودند بنابراين اين موفقيت و پيشرفت با قيمت بسيار گزافي حاصل شده است كه قابل اغماض نيست.
 
از وجوه مشتركي كه هر دو كشور داشتند و هنوز هم دارند سياست‌هاي توسعه از طريق افزايش تجارت خارجي، رشد صنايع سنگين و رشد اقتصاد كلان بوده است. براي تحقق اين سياست‌ها تشويق كارآفريني در صدر تقدم‌هاي هر دو كشور قرار گرفت. براي اين كار وام‌هاي درازمدت كم‌هزينه، معافيت‌هاي مالياتي، معافيت‌هاي گمركي براي كالاهاي واسطه، بالا بردن قيمت 
ارزهاي خارجي، بالا بردن بهره حساب‌هاي پس‌‌انداز براي تشويق پس‌‌اندازهاي داخلي وغيره بود.
 
كره جنوبي در مقاطع مختلف زماني سياست‌هاي متفاوتي اتخاذ كرد. ابتدا، در سال‌هاي ١٩٧١-١٩٦١ به بعد يعني در دهه اول بعد از كودتاي نظامي آقاي پارك (چانگ هي پارك)، پيشرفت صنايع را به كشاورزي برتري دادند. كره جنوبي كه از زير سلطه استعماري ژاپن بيرون آمده بود، رابطه چندان خوبي با كشورهاي پيشرفته دنيا نداشت. به اين دليل و بدون وقفه با پيش گرفتن سياست عادي‌سازي روابطش با دنياي خارج را با سفر آقاي پارك به ژاپن شروع كرد. درنتيجه اين عادي‌سازي آنها توانستند مقدار عظيمي سرمايه لازم خود را از ژاپن، آلمان و ساير كشورها در بازار بين‌المللي قرض كنند. با دستيابي به اين منابع سرمايه‌اي، كره توانست صنايع سنگين مادرمانند فولاد، الكترونيك، ماشين‌سازي و صنايع سنگين غير آهني خود را در سطوح و استانداردهاي بين‌المللي با شتاب فراوان تاسيس و توسعه دهد.
 
كشور سنگاپور نيز همين روند را كم و بيش پيش گرفت. سنگاپور همراه با مالزي يكي از مستعمره‌هاي بريتانيا بود كه استقلال خود را در آگوست ١٩٦٣ به دست آورد. بعد از استقلال دو سال در دولت فدرال مالزي ادامه حيات داد ولي در سال ١٩٦٥ مجبور به ترك اين دولت فدرال شد و جمهوري سنگاپور به وجود آمد. سنگاپور كشوري فقير بود و فقط موقعيت سوق‌الجيشي مطلوبي براي امريكا كه در جنگ كره گرفتار بود داشت. در اين زمان سنگاپور به رهبري آقاي لي (كوان يو لي) زندگي خود را آغاز كرد.
 
در ابتدا لي خواست كه با افزايش حداقل دستمزدها سطح زندگي مردم را افزايش دهد ولي در عوض مملكت را به يك ركود عميق هدايت كرد و باعث شد كه شركت‌هاي چند مليتي از سنگاپور به خاطر هزينه زياد كارگر دوري جويند. بنابراين لي استراتژي خود را عوض كرد و از طريق ديگري هدف خود را كه زندگي بهتر براي مردم بود دنبال كرد كه به‌نظر مي‌رسد موفق بوده است. نخستين كار او ساختن زيربناي اقتصادي مملكت مانند خيابان‌سازي، راه‌سازي و بندر‌سازي بود كه هزينه آن را از طريق يك ماليات مخصوص به اين طرح تامين كرد. مهم اين است كه او توجه كرد از سرمايه‌هاي خارجي كه قرض مي‌كرد براي اين‌كار استفاده نكرد بلكه از مردم هزينه آن را تامين كرد يعني مردم را در استراتژي خود سهيم كرد. مردم فهميدند كه هيچ چيز مجاني و آسان به دست نمي‌آيد.
 
ديگر حركت مهم و استراتژيك او تربيت طبقه كارگر تحصيلكرده و ماهر بود. در اين روند، دقت عمل بسيار سازنده‌اي كردند و آن فراهم كردن موقعيت تحصيلي در تمام مراحل براي تيزهوشان بود. اين دقت عمل تا جايي بود كه اجازه ازدواج تيزهوشان را با جوانان ديگر كه تيزهوش محسوب نمي‌شدند، نمي‌دادند تا نسل‌هاي تيزهوش ادامه يابند كه احتمالاعواقب نامطلوب وغير مترقب انساني و اجتماعي نيز همراه داشته است.
 
دولت لي هدفش زندگي مرفه‌تري براي شهروندان سنگاپور بود. او اين كار را از طريق ايجاد صنايعي كه به صنايع «طلوع آفتاب» معروف هستند دنبال كرد. او به‌جاي توليدات صنعتي پيش پا افتاده و كوچك مانند «اسباب‌بازي»، پايه صنايع گران‌قيمت مانند صنايع الكترونيك كه به كارگران ماهر وتحصيلكرده احتياج داشت و در نتيجه دستمزد بالا در سطوحي كه رفاه بالا و بهتري همراه داشتند را تقدم داد و تشويق كرد. امروزه سنگاپور يكي از صادر‌كنندگان مهم دنيا ويكي از مراكز بورس معتبر آسياي جنوب شرقي است.
 
اين دو نمونه از داستان‌هاي كشور‌هاي موفق دنيا هستند. هيچ‌كدام بدون استراتژي محكم و دراز‌مدت به اينجا نرسيده‌اند. ايران نيز بايد اين سرمايه ناچيز و فاني نفت را صرف ايجاد يك زير بناي اقتصادي براي توسعه پايدار دراز‌مدت كند. براي اين منظور دولت بايد نقشه راه را به مردم نشان دهد و آنها را در رسيدن به آن مقصد موعود هدايت كند. حال بايد ديد كه ايران نيز بايد به طرف همان صنايعي كه سنگاپور و كره جنوبي رفتند برود يا بايد راه خود را بيابد؟
 
به‌عقيده من موقعيت و شرايط ايران كلا با ديگران متفاوت است و بايد از موقعيت و شرايط خود براي تعالي خود استفاده كند. در حال حاضرايران نمي‌تواند در بعضي از صنايع مانند اتومبيل‌سازي در سطح بين‌المللي رقابت كند و نبايد منابع ناچيز خود را در اين راه‌ها صرف كند. ايران مي‌تواند براي مصرف داخلي خود توليد كند كه ارزهاي خود را بيهوده مصرف نكند ولي جواب اين سوال كه آيا ايران مي‌تواند با غول‌هاي جا افتاده دنيا در بازار بين‌المللي رقابت كند يا نه به احتمال زياد منفي است.
 
ايران يك ثروت عظيمي به‌نام تاريخ دارد. مي‌توان گفت كه ايران بعد از ايتاليا يكي از كشورهايي است كه بناهاي محيرالعقول تاريخي را دارا است كه مي‌توانند براي هميشه منبع درآمد مستمر براي مملكت باشند. براي اين كار بايد زير بناها را ايجاد كنند و از عقيدت‌هاي مطروكه قرون وسطايي خودداري كنند و اجازه بدهند سياحتگران بدون دغدغه و موانع من‌درآوردي وارد و خارج شوند و سالانه بيليون‌ها دلار به خزانه مملكت وارد كنند. براي اين‌كار احتياج به راه‌سازي، هتل و رستوران‌هاي مجلل و راحت است كه دولت بايد با همكاري وسرمايه‌گذاري بخش خصوصي بسازد.
ا
كنون كه از مساله تحريم‌ها گذر كرده‌ايم، ايران مي‌تواند از دانشگاه‌هاي معتبر خود براي تعليم و تربيت پزشك و پرستار استفاده كند و ايران را تبديل به بيمارستان درجه يك خاورميانه و حتي دنيا كند. چرا بايد اعراب به امريكا يا اروپا سفر كنند تا خود را مداوا كنند. چرا امريكايي‌ها بايد به هندوستان براي جراحي‌هاي انتخابي سفر كنند؟ ايران مي‌تواند در اين بازار رقابت كند و از تيم‌هاي بسيار مبرز پزشكي خود كمال استفاده را كند.
 
اكنون كه مي‌دانيم مساله آب مساله‌اي دراز مدت براي همه دنيا خواهد بود، ايران مي‌تواند با ترويج راه و روش‌هاي مدرن كشاورزي كه براي خود ايران حياتي است بازار ميوه تازه و همچنين توليد‌كننده كنسروهاي متعدد براي خاورميانه شود.
حال كه مساله هسته‌اي حل شده است، ايران مي‌تواند توليد‌كننده برق براي ناحيه شود. همچنين در اين مقطع زماني مراكز توليد آب شيرين از خليج فارس را بايد دولت در بالاي تقدم‌هاي عمراني بگذارد كه هم مكمل فعاليت‌هاي كشاورزي و هم صادر‌كننده آب شيرين بدون صدمه به شهروندان ايراني شوند.
 
باري به هر جهت، مسوولان مملكت بايد از دنباله‌روي كشورهاي ديگر و حيف وميل منابع مملكت بپرهيزند و راه‌هاي جديدي براي رفاه و گسترش ايران پيش بگيرند. مهم اين است كه سياست‌هاي «از اين ستون به آن ستون فرج است» را كنار بگذارند و برنامه‌هاي دراز مدت براي سلامت و ارتقاي مملكت را طرح و ايرانيان را در آنها سهيم كنند.
٭استاد اقتصاد در دانشگاه وايدنر در ايالت پنسيلوانيا در ايالات متحده امريكا
 

Saturday, August 29, 2015

Why is the GOP listening to Netanyahu on Iran? They just hate Obama & anything he does


http://www.juancole.com/2015/08/listening-netanyahu-anything.html

Why is the GOP listening to Netanyahu on Iran? They just hate Obama & anything he does

Hamid Zangeneh | (Informed Comment) | – –
We have been bombarded with a great deal of punch and counterpunch with regard to the nuclear deal reached between Iran and 5+1 countries. It is somewhat difficult to separate facts from fictions, especially when it comes from fear-mongers/warmongers who oppose the deal. Here are some general clarifications.
First of all it is a narrow deal. It is only about nuclear proliferation and has nothing to do with the normalization of relations between Iran and the US. Therefore, while important, freedom of American citizens jailed in Iran for whatever reasons, legitimate or otherwise, was not a part of the negotiation and therefore is not included in the deal. It is one of those diplomatic undertaking that no one can claim credit for pursuing it and when it is done and achieved people usually dismiss it as a part of the job. Nonetheless, from what we can understand both FM Zarif and Secretary Kerry have been doggedly poking relevant respective authorities to get them released and take the subject off the table so they can have a better environment for other important bilateral and multilateral affairs.
On another front, some people expect or expected that Iran would tuck tail and resign from politics and international activities to achieve this deal, which is, to say the least, foolish expectation. Iran’s involvement in financial, moral, spiritual, and material connection with Hezbollah of Lebanon, Hamas of Gaza, Houthis of Yemen, Al-Wefaq National Islamic Society of Bahrain, and Bashar Al-Assad of Syria were not on the table either. It is important to understand that Iran, just like any other country, was and will remain a player in the region irrespective of the deal and its fate in the US congress. Iran will, as any reasonable intelligent individual would expect, pursue its national interests, which may or may not please Saudi Arabia, Turkey, and/or Israel. These pursuits might include support for some groups or individuals similar to what Saudis, Turks, or Israelis are doing ̶ not to mention what Britain, France, Russia, China, and the US are doing throughout the world.
Even though Israel’s PM Netanyahu has been pretending to be the omniscient foreteller of the world above and beyond everyone else in the last couple of decades, he has been wrong and misleading at every important juncture. He was wrong on Iraq when he said removing Saddam would bring peace and tranquility to the region, he has been wrong on Iran then and now by repeatedly saying Iran is 2-3 months away from testing a nuclear device. Something that we know now has been baseless, to say the least.
Republicans in their unbelievable personal hatred of President Obama have gone beyond party politics and have united with right wing Jewish-American groups such as AIPAC and have been promoting and elevating PM Netanyahu to be their supreme leader and superior to our own President in determining what is good for the US national interests. It seems like Republicans have abrogated their oath of office and have ceded their constitutional responsibilities to the Israeli PM.
It is understandable for PM Netanyahu to ignore his detractors but it is unimaginable that Republicans ignore, to the detriment of US national security interests, all the independent security, military, diplomatic, and scientific experts who support the deal, This exclusions is not confined to the Americans. The substantial number of Israeli intelligence and security personnel who do not fall in line with Netanyahu’s ideology are also ignored and excluded.
Finally, the media as a whole are beating the drums of war as if they have not learned from their past experiences, when they were railroaded into cheerleading American wars in Iraq and Afghanistan. Today, again and in a similar fashion and ferocity, they are demonizing Iran, which is a prelude to a war. They are repeating and rehashing old allegations against Iran from two and three decades ago, which are no more relevant to today’s US-Iranian relationship than are the past dastardly deeds committed by the US with regard to the Iranian people (e.g. the 1953 CIA coup).
So, what are the reasons for all this ferocious oppositions from PM Netanyahu, King Salman of Saudi Arabia, and Republicans all about? Israel and Saudi Arabia are doing what they are lecturing Iran not to do. They are playing power politics. They are happy and content with the status quo. They are afraid of a strong and assertive Iran in that neighborhood. They do not want a change in the balance of power. Therefore, rather than trying to accommodate the situation, they are trying to sabotage a positive change for Iran and the US with potentially positive externality for the region and the rest of the world. They believe there is no positive-sum game and still living in old mercantilist zero-sum game time warp.
Republicans on the other hand, are playing politics with the American national interests, which is unfortunate. The GOP lawmakers are abdicating in an unprecedented way their own responsibility to represent the American public in favor of following the lead of a foreign power. It is unprecedented in the history of the US. This will come back to haunt them in the future. I hope they are not successful in damaging American standing and prestige in the world beyond repair. Time will tell.
Hamid Zangeneh is Professor of Economics at Widener University and an Iran Specialist.

Friday, August 28, 2015

اولويت‌هاي دولت براي توسعه اقتصادي

http://etemadnewspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=219&pageno=8

اولويت‌هاي دولت براي توسعه اقتصادي
دكتر حميد زنگنه ٭
در آينده نزديك قريب‌الوقوع اقتصاد ايران از دو جهت مورد هجوم قرار خواهد گرفت. يكي سيل متقاضيان كوچك و بزرگ خارجي براي تجارت با ايران، ديگري دستيابي به ارزهاي بلوكه شده توسط دولت كه ممكن است تبديل به ريال و وارد بازار شوند. هردوي اينها ممكن است به رونق اقتصادي تبديل شوند. در اينجا بايد سوال كرد كه اين رونق اقتصادي جرقه‌اي در ماهيتابه خواهد بود يا به توسعه پايدار منتهي خواهد شد. اين تصميمي است كه دست‌اندركاران بايد اتخاذ كنند.
باعث بسي خوشوقتي است كه اين‌بار دولت نمي‌خواهد سياست‌هاي پوپوليستي دوره‌هاي قبل را تكرار و نقدينگي لگام‌گسيخته به بازار تزريق كند و در نتيجه تمام بافته‌هاي خود را در ظرف دو سال گذشته در تقابل با تورم كه به هزينه بسيار گزاف مردمي به دست آمده پنبه كند.
مهم اين است كه در اين روند:
١- از گسترش بيش از اين دولت جدا خودداري و جلوگيري شود. نكته‌اي كه قابل توجه مبرم است اين است كه مردم را درسمتي كه ملتزم توسعه اقتصادي مملكت است راهنمايي، همراهي و كمك كنند.
٢- از صرف منابع براي گشايش مصرفي كه مردم در انتظار آن بوده‌اند خودداري شود. مي‌دانم كه مردم در عذاب تحريم‌ها بوده‌اند ولي دليل نمي‌شود كه اين جرعه را نيز مصرف كنيم و دوباره در كوتاه‌مدت به همين نقطه برگرديم و دست خالي و خجلت‌زده جلوي مردم ظاهر شويم همان طوري كه در يونان و مصر مي‌بينيم.
در اين مقطع، خانم‌ها و آقاياني كه در صدر رهبري كشورند بايد قبل از هر انگيزه انساني ديگر به مسائل كشور برسند و براي اين كار بايد اول و قبل از هر چيز چگونگي ساختار ايران در آينده يعني پنج تا ١٠ سال و حتي بعدتر را ترسيم و برمبناي آن استراتژي‌ها و تاكتيك‌هاي اقتصادي خود را بنا سازند.
سرمايه‌گذاري‌هاي كارآفرين
داستان بيكاري جوانان بر همه روشن و آشكار است و اين دردي است كه بليه‌هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي گوناگوني همراه دارد كه كم و بيش مي‌بينيم. بنابراين مهم اين است كه براي جوانان بيكار فرصت ايجاد شود. منظور من ايجاد شغل نيست بلكه ايجاد فرصت اشتغال است. اگر جوان‌ها بدانند كه ساختار سال ١٣٩٩ يا ١٤٠٤ چگونه خواهد بود خود را براي آن آماده مي‌كنند. دانشگاه‌ها آنها را تعليم و تربيت مي‌كنند و منافع سرمايه‌گذاران خرد و كلان در اين خواهد بود كه در آن جهت سرمايه‌گذاري و ايجاد اشتغال كنند. بنابراين همه عوامل قوا در جهت يك هدف حركت مي‌كنند و تفريط منابع به حداقل خواهد رسيد. حال بايد ديد كه ايران چه احتياج دارد و چگونه بايد اين احتياجات را تامين كند.
سياستگذاران كلان آن ساختار موعود ايران را بايد براي مردم ترسيم و تبليغ كنند تا آنها بتوانند خود را در آن تصوير بگنجانند. احتمالا اين جست‌وجو براي پيدا كردن بخش‌هاي مورد احتياج براي سرمايه‌گذاري نبايد بسيار سخت و وقت‌گير باشد. حتي با يك نگاه سرسري به ليست واردات مي‌توان اين احتياجات و تقدم آنها را ديد. حال بايد ديد كه توليد كدامين از اين واردات به صرفه و در توان ايران هستند كه در داخل توليد كند و كدامين را مي‌توان متسلط شد كه بتوانيم سالانه ده‌ها ميليارد دلار ارز لازم براي واردات ايران تامين كنيم (در اينجا من از بحث برتري مطلق و نسبي اسميت و ريكاردو به علل مختلف خودداري مي‌كنم).
همان طوري كه در بالا ذكر شد دولت فقط بايد فرصت ايجاد كند كه كارآفرينان و سرمايه‌گذاران به توسعه و پويايي اقتصاد كمك كنند. ولي در بعضي از بخش‌ها ورود سرمايه‌گذاري دولت را مي‌توان لازم دانست و توجيه كرد زيرا نه‌تنها آنها به خودي خود براي توسعه اقتصادي مهمند، آنها براي رفاه مردم و در توسعه و پشتواني ساير بخش‌ها نيز سهم بسزايي دارند زيرا اكسترناليتي مثبت (اثر مفيد به بخش‌هاي ديگر) دارند.
توسعه پايدار
نخستين و مهم‌ترين موضوع توسعه پايدار كه مستلزم ايجاد يك پروسه توليدي خرد و كلان است كه بتواند تامين رفاه براي مردم در زمان حال و نسل‌هاي آينده را در برداشته باشد بدون اينكه تماميت و يكپارچگي اكوسيستم را تغيير دهد. اين بدين معني است كه استفاده از منابع طبيعي به طرزي باشد كه به كل طبيعت لطمه زده نشود. اين اصل، نسل فعلي را مستلزم حفظ، دوباره‌سازي و بهينه‌سازي منابع مورد استفاده خود براي آيندگان مي‌كند. شوربختانه در قرن گذشته اكثر قريب به اتفاق كشورها اصول توسعه پايدار را به نفع توليد بيشتر بي‌توجه به آينده دنبال كردند. در زمان حال كه نتاج سوء بي‌مبالاتي‌هاي خود را برسلامت مردم و اقتصاد متوجه شده‌اند بالاجبار بايد راه خود را عوض كنند و اين تغيير مسيرها هزينه‌هاي هنگفتي دربردارند. اين روند را در ايران نيز ديده‌ايم و مي‌بينيم. مردم براي فرار از دود گازوييل بايد دهان و بيني خود را بپوشانند. ديديم كه چند هفته قبل از مسابقات المپيك در پكن براي حفظ پرستيژ چين كارخانه‌ها را تعطيل كردند كه هوا مناسب استنشاق بشود. فكر نمي‌كنم كه ماهي‌هاي بسياري از رودخانه‌ها قابل خوردن باشند و آب‌هاي رودخانه‌ها قابل نوشيدن يا حتي براي شنا كردن سالم باشند. همه زنگ خطرها به صدا درآمده و وظيفه همگي است كه قبل از اينكه بيش از حد دير شده باشد راه‌هاي جديد و بهتري را درنورديد.
توسعه پايدار: كشاورزي
توسعه پايدار در كشاورزي التزاما جلوگيري از اثرات نادرست آن بر آب، خاك و گوناگوني طبيعت (بيو دايورسيتي) است تا بتوان كليه منابع طبيعي آن طور كه هست يا حتي بهتر از آنچه كه هست براي آيندگان باقي بماند.
در اينجا من نمي‌خواهم كه بحث انتخاب ميان صنعت و كشاورزي را مجددا احيا كنم چون به عقيده من انتخابي كاذب است. انتخاب اين يا آن منتهي به اقتصادي ناموزون و نامتناسب مي‌شود كه مورد قبول نيست.
بايد زمينه تحول كشاورزي ايران را از نظر كميت، كيفيت و تنوع را در زمان حاضر كه مفري براي دولت از نظر مالي ايجاد شده فراهم كرد كه در پنج تا ١٠ سال آينده به بخشي پويا و متراكمي كه قوه كشش آن با افزايش تقاضا همراهي داشته باشد، مبدل شود. بايد توجه داشت اگر اين فرصت را از دست بدهيم، در آينده نزديك با افزايش جمعيت و افزايش تقاضا براي مواد غذايي در ايران و جهان قيمت مواد كشاورزي (خوراكي) از قيمت مواد صنعتي (مانند نفت و پتروشيمي كه در حال حاضر ناجي ايران هستند) پيشي خواهد گرفت و بيشتر و بيشتر درآمد معدني مملكت بايد صرف خريد اين نوع كالاها شود. بدين معني كه اگر فرض كنيم امروز يك بشكه نفت بتواند ١٠٠ كيلوگرم گندم تهيه كند، در آينده نه چندان دوري فقط ٥٠ كيلو گرم گندم خواهد خريد. در نتيجه حتي اگر جمعيت در همين سطح بماند، صادرات نفت بايد دو برابر شود تا مقدار گندم امروز خريداري شود. بايد توجه كرد كه حتي اگر ايران قدرت توليد بيشتر نفت باشد، صادر كردن آن فقط در اختيار و تصميم ايرانيان نيست. بازار نفت ممكن است در آينده‌ نه‌چندان دوري كه بعيد و دور از ذهن هم نيست نخواهد يا نتواند صادرات ايران را با قيمت‌هاي مناسب بپذيرد. رقيبان ايران هم به‌احتما ل بسيار قوي اجازه نخواهند داد كه ايران هر چه خواست توليد و صادر كند. اگر به كشورهاي پيشرفته نظري بيندازيم اكثريت آنها بين صنعت و كشاورزي يكي را به قيمت ديگري انتخاب نكرده‌اند. در امريكا، فرانسه و حتي ژاپن كشاورزي نه‌تنها مهم است بلكه بودجه نسبتا كلاني را به خود اختصاص مي‌دهد. بنابراين كم و بيش به گفته‌اي كه مي‌گويد كشوري كه نتواند براي مردم خود «نان» تهيه كند در درازمدت محكوم به زوال است توجه لازم را دارند. ايران بايد به طرز فكر سال‌هاي ابتدايي بعد از انقلاب كه به كشاورزي اهميت بارزي همانند توسعه صنعتي نشان مي‌داد بازگردد. حال بايد ديد كه ايران قدرت توليد كافي محصولات براي اين جمعيت در حال رشد را دارد يا نه؟ كسري و كاستي كشاورزي ايران در كجاست و آيا مي‌توان علاج كرد و اگر مي‌شود چگونه بايد انجام شود. بايد موانع فكري، رواني و عقيدتي را از ميان برد تا كشاورزي عزت و اولويت لازم را در ميان مردم، سرمايه‌گذاران و دست‌اندركاران بيابد. بايد در ديدهاي عقيدتي كه ايران به خاطر موقعيت اقليمي قدرت رقابت با ديگر كشورها كه در مواضع بهتري هستند را ندارد تجديدنظر كرد و با عزم جزم نيرو و حياتي جديد به طرز فكر متداول داد و با آينده‌نگري حقيقت‌بينانه اولويت‌هاي كشاورزي را در پيش گذاشت. تا وقت است كارشناسان را به تجزيه و تحليل سيستم كشاورزي ايران (خرد و كلان به خصوص سيستم قيمت‌گذاري‌ها كه ممكن است درد اصلي باشند) و توانايي‌هاي ايران و هزينه‌هاي مربوطه تشويق كرد. منظور فقط پول پاشيدن و بذل بخشش در اين بحث نيست. منظور تجزيه تحليل سيستم و فهم عقايد سنتي و به‌روز رساندن آنها براي جامعه و دست‌اندركاران است.
توسعه پايدار: آبياري
اگر قرن گذشته و حال جنگ‌ها براي به دست آوردن انرژي ارزان مي‌بوده شايد اغراق‌آميز نباشد كه مي‌گويند جنگ جهاني سوم مسلما براي تسلط به منابع آبي خواهد بود چون مساله فقط بهتر زندگي كردن نيست بلكه زنده ماندن است و آب مركز ثقل اين تخاصم‌ها خواهد بود.
ايران كشوري كم و بيش كويري و خشك است ولي در قياس با كشورهاي ديگر كم و بيش آب كافي دارد كه اگر اسراف و تفريط نشود مي‌تواند براي زندگي معمولي مردم كافي باشد. مصرف متوسط آب در ايران حدود ٢٠ درصد بيش از متوسط جهان است. در اين سال‌ها كه بارندگي كمتر از گذشته شده است ميزان مصرف آب براي كشاورزي و در نتيجه فشار و رقابت براي آب بين بخش‌هاي مختلف بيشتر نيز خواهد شد.
در اين مقوله مردم هم احتياج به تعليم و تربيت فرهنگي دارند و هم به راهبرد صنعت آبياري. در هر دو مورد نظام مسووليت منحصر به فردي دارد زيرا منافع شخصي با منافع ملي ممكن است در تناقض باشند. تبليغات وسيع سراسري و منابع مالي مورد احتياج براي آموزش و گسترش آبياري تحت فشار و قطره‌اي (هايدرو پونيك يا ايرو پونيك و امثالهم) بيش از قدرت هر فردي در مملكت است و فقط دولت مي‌تواند عهده‌دار آن شود. اين روش‌هاي مدرن مي‌تواند مصرف آب براي آبياري كشاورزي را كه حدود ٩٢ درصد مصرف آب كشور است ٧٠ درصد تا ٨٠ درصد كاهش دهد. سرمايه‌گذاري براي افزايش راندمان آبياري در كشاورزي ضروري و فوتي است چون بي‌عملي امروز در آينده نزديكي مملكت را مجبور به صرف بيشتر درآمد صادراتي براي واردات مواد كشاورزي (خوراكي) خواهد كرد.
توسعه پايدار: بهسازي محيط زيست
اين مبحث جامعه را مستلزم مي‌كند كه خواست‌هاي مردم را به انواعي تامين كند كه بقاي انسان در روي زمين را تضمين كند. اين لزوما شامل سيستم آبياري هوشمندانه، استفاده از انرژي آفتابي و بادي و شبيه آنكه لطمه كمتري به محيط مي‌رسانند، مديريت جنگل‌ها به طوري كه آينده آنها تضمين باشد و غيره. بهسازي محيط زيست نه تنها ايجاد كار فوري مي‌كند و آينده بشر را نيز تامين مي‌سازد، از نظر مالي مردم و دولت را ياري مي‌بخشد. براي همه بايد روشن شده باشد كه سرطان‌ها و آسم و ساير امراض ريوي مستقيما با آلودگي‌هاي محيط زيست و غذاها مربوط است. بنابراين دولت با هزينه كردن در اين راه صرفه‌جويي‌هاي درازمدتي از كم شدن هزينه‌هاي بيماري و غيره خواهد داشت. علي‌ايحال باعث خوشوقتي است كه آقاي رييس‌جمهور شخصا در مورد مصرف دارايي‌هاي بلكوكه شده نظارت مي‌كنند ولي بايد اين دارايي‌ها براي ساختن زيربناي اقتصادي به‌كار بروند و توليدات را به بخش خصوصي واگذارند.
٭استاد اقتصاد دانشگاه وايدنر، چستر، پنسيلوانيا،
ايالات متحده امريكا

Make the Deal: Do Not Wait for A Non-Existent Perfect Deal

 http://www.iranreview.org/content/Documents/Make-the-Deal-Do-Not-Wait-for-A-Non-existent-Perfect-Deal.htm

Make the Deal: Do Not Wait for A Non-Existent Perfect Deal

Thursday, November 20, 2014 Hamid Zangeneh
Professor of Economics, Widener University

We have a few days left to the final day (Nov. 24 target date) of this round of negotiations between Iran and 5+1 countries. There are some contradictory messages from both sides, some of which are unsettling. It seems that both sides are trying to get the last ounces of advantage from the other side, which is unfortunate. Both sides have been treating these negotiations as if they were zero-sum games, they are not. 
I believe both sides must agree on a good deal, which cannot be perfect under any circumstance, short of war, for either Iran or 5+1. One thing that Iranians need to learn from all these years of economic and political hardship is that being in the right does not mean sacrificing everything. 
What should a good deal look like?
Iran, it must receive explicit recognition of its rights to have a viable nuclear program similar to what Germany, Japan, and many other countries have. That is, the country must be able to choose what industries to have and where to invest or, as it is argued by its opponents, waste its resources. Their nuclear program should be a nucleus for development of an industrial base for Iran, in Iran and, with Iranian personnel. The agreement must not include exports of its enriched materials to Russia for either safe keeping or for their transformation into fuel rods. This industry must not make Iran a supplier of raw material to Russia or any other country to produce high end valuable energy materials that Iran would have to buy back. 
Even though I am a “free trader” and do not believe in self- sufficiency and isolation, Iran must be self-sufficient and self-reliant in this particular case. This is especially necessary in this case because Russia has been proven to be unreliable and highly malleable in favor of 5+1 and against Iran in many instances. This current case and the Bushehr project are the best examples of Russian unreliability and untrustworthiness. Bushehr project’s completion date has been postponed and cost overruns have been beyond acceptable standards. In the current case, Russia, looking for its own national self-interest, has been selling Iran to best bidder many times, which is an acceptable norm of conduct for Russia but it is not someone that you put your future in its hands. 
On the other side, the world needs to have reasonably robust assurances that Iran is not interested and will not resort to making nuclear bombs. This means that Iran must give the world intrusive access to its nuclear programs as much as every other country with a nuclear program.
Of course, a “complete and immediate” removal of sanctions and acceptance of Iran in the World Trade Organization must be a given in this process. A piecemeal process can fall apart for many unforeseen reasons; none of them should be attractive and enticing in a good faith permanent agreement. 
I believe a stable Iran is much more to the US and Europe’s national interest than an Iran in political disarray, which would emerge if we do not accept a good deal; a good deal that Rouhani could sell to the “right-wing” of the Islamic Republic of Iran who is anxiously waiting and praying for a failure of negotiations. 
An Iran in political turmoil would be an extremist and uncooperative regime, which would not serve our national self-interest. On the other hand a self-assured Iran could take bold actions that would help the region’s political stability and progress. Both sides must agree on a good deal rather than trying to force a humiliating perfect deal that does not exist and cannot be achieved. 

بودجه زالوئی بلای اقتصاد ایران؛ ۹ بایدِ دولت برای بهبود وضع اقتصادی

http://www.tasnimnews.com/Home/Single/667926

بودجه زالوئی بلای اقتصاد ایران؛ ۹ بایدِ دولت برای بهبود وضع اقتصادی

خبرگزاری تسنیم: استاد اقتصاد کلان و بانکداری دانشگاه وایدنر آمریکا با تاکید بر این که بودجه دولت ایران باید از بودجه زالوئی به بودجه ای که مولد تولید است دگرگون شود، ۹ باید برای بهبود وضعیت کنونی اقتصاد کشور برشمرد.

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، حمید زنگنه، استاد اقتصاد کلان و بانکداری دانشگاه وایدنر، در چستر پنسیلوانیا آمریکا و نگارنده کتابهای «سرمایه‌ داری مدرن و ایدئولوژی اسلامی» (به همراه سیروس بینا) و «اسلام، ایران و ثبات جهانی» است.
وی معتقد است، به طور کلی دولت نباید زیر بار فشار عمومی کمر خم کند و دوباره آنچه را در سال گذشته دست آورد داشته از دست بدهد. مهار تورم برای مردم تهیدست دهکهای پائین چیز باد آورده ای نیست و باید ادامه یابد و مانند سالهای گذشته باری به هر جهت نشود.
دیگر نظرات وی را در ادامه و در گفت‌وگو با تسنیم در ادامه می خوانید.
• افزایش مالیاتها در شرایط فعلی توصیه نمی‌شود
تسنیم: اینکه دولت در بودجه سال 94 خود علی رغم اینکه اوراق مشارکت آن در سال 93 هنوز فروش نرفته، بخشی از درآمد خود را بر اوراق مشارکت متکی کرده و از سویی با وجود مالیات گریزی و نیز بحران رکود حاکم بر اقتصاد آن، بخشی از درآمدش را بر افزایش مالیات  متکی کرده، نظر شما در این خصوص چیست؟
زنگنه: این جریان عادی است که دولت پیشنهاد می کند هزینه های خود را از چه محل هایی تامین بودجه می کند.  چه مقدار از فروش اوراق قرضه و نفت و چه مقدار از مالیاتها و غیره.
معمولا افزایش مالیاتها ممکن است رکود اقتصادی را تشدید کند و بنابراین در این زمان توصیه نمی شوند ولی ایران فعلا در موقعیتی است که باید میان بد و بدتر و بد ترین یکی را انتخاب کند. 
• بودجه دولت از بودجه زالوئی به بودجه ای که مولد تولید است باید دگرگون شود
تسنیم: دولتی که با مشکلاتی همچون رکود و تورم روبرو است، اقتصادش نفتی و دولتی است و قیمت نفت به شدت کاهش یافته، برای جلوگیری از کسری بودجه چه باید بکند؟
زنگنه: همان طوری که همگی می دانیم اقتصاد  ایران مانند تمام کشورهای تولید کننده نفت  در دنیا وابسته به اکتشاف، تولید، و فروش نفت خام است و دولت ایران را به دولت رانت خوار تبدیل کرده است.  متاسفانه این رانت خواری دولتی باعث ناهنجاریهای متعددی در کلیه امور اجتماعی و فرهنگی مملکت شده و به رانت خواری عمومی از طریق یارانه ها گسترش یافته است.
یکی از عواقب بد این رانت خواری دولت باعث جدائی دولت از ملت و عدم اعتقاد مردم به کارآئی و کارآمد دولت است.  بدین معنی که چون مردم هزینه دولت را از طریق مالیاتها نمی پردازند دقتی در نحوه مخارج دولت نیز ندارند.  بنابراین رفتار مردم در قبال دولت رفتار متعارفی که در دنیای غرب که مردم از طریق مالیا تها هزینه دولت را میپردازند نیست.  هر کس فکر میکند که، از هر طریقی،سالم و یا نا سالم، موئی از خرس کندن غنیمت است.
در غرب (حداقل در امریکا) اعتراف دولت به تهی بودن خزانه شرم نیست چون ، کم وبیش، مردم می دانند که درآمد و هزینه دولت و تقدمهای آنها، خوب یا بد، کدامند و جدلها بر روی تخصیص آنها است. در ایران مردم در جریان نیستند و در نتیجه مفهوم جیب خالی را نمی دانند.  فکر میکنند که این چشمه ایست خشک نشدنی.  به خصوص که به طور روزانه می شنوند که چمدانهای پر از دلار از این و آن مرز خارج شده اند و پرسش آنها این است که سهم من از نفت و بودجه کجاست؟  
یکی دیگر از عواقب این دولت گرایی ایران حجم دولت در اقتصاد مملکت است.  بودجه ایران نماینده یک بوروکراسی عظیمی است که بازدهی و کار امد آن ناچیز است.  به طوریکه تخمین زده شده است کارکنان دولت در روز حدود 30 دقیقه کار مفید انجام میدهند. اگر اینطور باشد و ما حساب کنیم که در روز باید 8 ساعت کار کنند در نتیجه 1/16 وقت آنها به کار مفید منتهی می شود و 15/16 وقت آنها به کار باطل. یعنی نبودن 15/16 کارکنان دولت در کارآمد دولت اثری ندارد.  فکر نمی کنم که در این دنیای وانفسا هیچکس پیشنهاد کند که دولت این همه از کارکنان خود را بازنشسته کند ولی در میان مدت باید اینکار را با محدود کردن شدید استخدام انجام داد.  بنابراین یکی از راههای پویا سازی اقتصاد ایران اختصاص قسمت مهمی از هزینه تامین  این بوروکراسی عظیم به ساختن زیر بنای اقتصاد که ممکن است ضریب تکاثر بالاتری داشته باشند است.  بطور کلی بودجه دولت از بودجه زالوئی به بودجه ای که مولد تولید است باید دگرگون شود.
• نحوه تعیین دهکها بین سه تا شش ماه
تسنیم: در خصوص پرداخت یارانه نقدی به نظر شما دولتی که در چنین شرایطی است چه باید بکند و چگونه دهکها را تعیین کند؟
زنگنه : این کار احتیاج به جمع آوری آمار و اطلاعات از کلیه کسانی که در این برنامه  هستند، دارد.  دولت باید برای اینکار از مردم بخواهد که آمار و اطلاعات لازم را ارائه دهند تا میزان احتیاج افراد را تخمین بزند.  احتمالا دولت در حال حاضر میزان زیادی از این اطلاعات را در دسترس دارد.  همه ماهه شرکتهای خصوصی و دولتی، نیروهای نظامی، و ادارات دولتی موظفند که فهرست حقوق بگیران خود را همراه با مالیات به وزارت دارائی بدهند.  در ضمن مشاغل خصوصی نیز موظفند که اظهار نامه مالیاتی تهیه و به وزارت دارائی تحویل دهند. بنابراین دولت می تواند از آنها بخواهد که این کارها را به طور الکترونیکی انجام دهند و ممکن است که هم اکنون نیز این کا متداول باشد که علاوه بر لیستهای کتبی به صورت الکترونیکی این وظیفه قانونی خود را انجام دهند.  از این راه دولت می تواند یک لیست جامع از اسامی و میزان درآمد افراد تهیه کند.  آنچه که در این لیستها نیست را از خود مردم باید تهیه کنند.  یعنی از مردم بخواهند که با مراجعه به مراکز دولتی اطلاعات لازم را بدهند و در غیر این صورت از دریافت یارانه محروم شوند.  به این ترتیب ظرف سه تا شش ماه دولت خواهد دانست که حداقل دهکهای بالا چه کسانی را شامل می شود و آنها را حذف کند.
تسنیم: آیا معیار گذاشتن برخورداری از خانه بالای 100 متر با حداقل یک اتومبیل ، معیار خوبی برای عدم برخورداری از یارانه است . آنهم در حالی که 63 درصد مردم ایران در خانه های زیر 100 متر زندگی می کنند؟
زنگنه: من فکر می کنم که راه حل پیشنهای بالا منصفانه تر باشد چون ممکن است که بازنشسته ای خانه داشته باشد ولی قدرت خرید ارزاق نداشته باشد.
تسنیم: تفاوتهای بین سبک زندگی در تهران و شهرستان را چگونه در این سنجش می توان ملحوظ داشت؟ توصیه کلی شما در شرایط اقتصادی فعلی به دولت چیست؟
زنگنه: یقینا زندگی در تهران گرانتر از شهرستانها است و مهم است که دولت جذابیت تهران را از طریق بالا بردن فرصتهای مناسب در شهرستانها کم کند.
*9 باید دولت
تسنیم: توصیه های شما به دولت برای بهبود وضع کنونی اقتصاد چیست؟
زنگنه: به طور کلی دولت باید: هر چند افزایش مالیات در زمان رکود اقتصادی توصیه نمی شود ولی به نظر من لطمه ای که سفته بازان به اقتصاد مملکت وارد می آورند می تواند افزایش مالیات آنها را حتی در این مقطع زمانی توجیه کند که با افزایش مالیاتهای مربوط و محدود جلوی سفته بازی را تا اندازه ای که ممکن است مسدود کند. با ارتشا و اختلاس برخورد شدید و قاطعانه نماید. دولت گرایی را به حداقل برساند. مسئله نا برابری درآمد را در دستور کار خود قرار دهد. شرکتهای دولتی و نیمه دولتی را به کارکنان آنها بطور مجانی واگذار نماید .  این عمل هم کارآئی آنها را می افزاید و هم به توزیع درآمد بهتر کمک می کند و هم از بار دولت می کاهد. با مردم صادق باشد و آنها را همراه خود کند. مردم را به پس انداز و تولید و نه اصراف و تفریط تشویق کند و خود الگوی جامعه شود. اجازه دهد بانکها نرخ بهره خود را بطور رقابتی تعیین کنند و آنها را اجبار کند که لیست وامهای کلان خود را اعلان کنند که مردم بدانند که کدام بانک ریسکی است. دست دولت را از قیمت گذاری کالا ها، چه کوچک و چه بزرگ، کوتاه کند و اجازه دهد بازار کار خود را بکند. به طور کلی دولت نباید زیر بار فشار عمومی کمر خم کند و دوباره آنچه را در سال گذشته دست آورد داشته از دست بدهد.  مهار تورم برای مردم تهیدست دهکهای پائین چیز باد آورده ای نبوده و نیست و باید ادامه یابد و مانند سالهای گذشته باری به هر جهت نشود.
گفت‌وگو از : مریم سلیمی

بروز انتظارات فزاینده در مردم،پاشنه آشیل توافق هسته‌ای

http://www.tasnimnews.com/Home/Single/704324

بروز انتظارات فزاینده در مردم،پاشنه آشیل توافق هسته‌ای

خبرگزاری تسنیم: استاد اقتصاد دانشگاه وایدنر آمریکا با تاکید بر لزوم جلوگیری از بروز انتظارات فزاینده در مردم در پی انتشار بیانیه هسته ای گفت: حتی انعقاد توافق هسته ای به معنای پایان مشکلات سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی ایران در کوتاه مدت نیست.

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، حمید زنگنه، استاد اقتصاد کلان و بانکداری دانشگاه وایدنر، در چستر پنسیلوانیا آمریکا و نگارنده کتابهای «سرمایه داری مدرن و ایدئولوژی اسلامی» (به همراه سیروس بینا) و «اسلام، ایران و ثبات جهانی» است. وی تحلیل خود را از توافق ایران و 1+5 در اختیار تسنیم قرار داده که در ادامه می خوانید:
قبل از هر چیز باید اذعان کنم که من دهها سال است که همه جا در رادیو و تلویزیون و نوشته هایم مخالفتهای خود را با تحریمها گفته و نوشته ام.  همچنین در همه رسانه ها از صنعت هسته ای برای ایران به عنوان یک صنعت مادر منطبق با قوانین بین المللی پشتیبانی کرده ام.
شاید برای عده ای چنین متصور شود که توافق بین ایران و 1+5 در مورد برنامه هسته ای ایران پایان مشکلات سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی ایران در آتیه کوتاهی خواهد بود .  من فکر می کنم که اگر دست در اندر کاران مردم را متوجه این امر نکنند، این برداشت ممکن است که آشیل این توافق شود و به زودی مردم را از کل ناراضی و بازیچه مخالفان نماید.
اولین مطلبی که باید اذهان عمومی به آن مطلع شوند این است که محتوای این موافقت نامه هنوز منسجم نشده و در سه ماهی که برای انسجام آن باید کار کنند گروههای فشار می توانند از طرق مختلف آن را از داخل منفجر کنند و قدرتهای مهمی به ویژه در آمریکا تمام جهدشان بر این مبنا استوار شده است.
ایرانیانی که مخالفند حداقل دو دسته اند.  یک گروه این مسئله را یک  مسئله ایدلوژیک  و دراز مدت می دانند.  گروه دیگری که با این توافق مخالفند آنهایی هستند که از وجود تحریمها منتفع شده اند.
آمریکایی های مخالف نیز شبیه ایرانیهای مخالفند.  عده ای از مسیحیان آمریکا فکر می کنند که ظهور مجدد عیسی در اسرائیل وقتی به وقوع خواهد پیوست که دنیا در هرج و مرج باشد و اسرائیل مورد حمله از شرق قرار گیرد. مسأله اسرئیلیها منطق دیگری دارد و بطور کلی نمی خواهند توازن قوایی که در حال حاضر وجود دارد به نحوی تغییر کند . در نتیجه با پیش فرض اینکه ایران می تواند بمب اتمی بسازد و تعادل کنونی را به هم بریزد با هر نوع توافقی به غیر از توافقی شبیه لیبی که تمام سیستمهای خود را بسته بندی کرد و به امریکا فرستاد را قبول کنند.  گروه نیوکانها و جمهوریخواهان چتری برای تمام گروههایی هستند که خواهان جنگ هستند و لزوما با همدیگر در چرای آن نیز ممکن است توافق نداشته باشند.  مثلا ممکن است که گروهی هنوز در فکر براندازی باشند و یا ممکن است که فقط بخواهند که تعادل نظام را به هم بزنند و از آب گل آلود ماهی بگیرند و جنگ سرد را ادامه بدهند وغیره و غیره.
مهم این است که بدانیم که توافق هنوز به نقطه پایانی نرسیده و فعلا یک بیانیه مطبوعاتی نوشته شده است و راه طولانی در پیش دارد تا به صورت یک متن حقوقی تبدیل شود و اگر موفق باشد می تواند راه را برای ایران باز کند.  ولی باید توجه کرد که راه برای چه باز می شود.  این بحث احتمالا مهمترین بحثی است که باید در ایران مطرح و پخته شود.  احتمالا این بحث قبلا به انحاء مختلف انجام شده ولی باید مجددا به میان گذاشته شود تا جلوی حیف و میلهای معمول در ایران را گرفت.
نکاتی اصلی و حیاتی که باید به دولت متذکر شد به قرار زیر هستند:
1- ایران، بعد از امضای قرارداد، به مرور زمان وارد دنیای رقابتی اقتصاد بین المللی می شود.
2- در نتیجه می تواند به تکنولوژی طراز اول دسترسی یابد.
3- درآمد های خارجی که در کشورهای هند و چین و غیره و ذالک هستند سرمایه دست ایرانند و نباید هزینه کالا های مصرفی و امثال آن کرد.  این درآمد ها و درآمد های خارجی جدید ایران را نباید برای افزایش نقدینگی استفاده کرد و دستآوردهایی در 18 ماه گذشته که شامل کم کردن تورم بوده را از دست داد.
4- ایران ممکن است که بتواند وارد سازمان تجارت جهانی شود و موفقیت در این چهار چوب مستلزم آمادگی برای تولید کالاهای مرغوب با قیمت مناسب است. آیا ایران آماده روبرو شدن با رقبای سر سخت خارجی است؟
5- می دانید چه تولید کنید؟  کجا بفروشید؟  قدرت تولید کالاهایی که حداقل صد میلیارد دلار برای خرید واردات حاصل کند دارید؟ بازاریابی آنرا پیش بینی کرده اید؟
6- و بالاخره این صنعت مادر را چگونه بست می دهید که فرا گیر شود و به توسعه کل اقتصاد مملکت کمک کند؟ 
انتهای پیام/